به چه می اندیشم ؟ - بخش اول

نظر شما در مورد مطالب این وبلاگ چیست؟


آمار مطالب

کل مطالب : 371
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 7
باردید دیروز : 23
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 49
بازدید سال : 20199
بازدید کلی : 189507

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 49
بازدید کل : 189507
تعداد مطالب : 371
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی
تاریخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392
نظرات

به چه می اندیشم ؟  - بخش اول

درود استاد عزیز
طی گفت و گوی چند شب پیش که با شما داشتم شما به بنده پیشنهاد کردید که اول مقاله های شما را بخوانم و بعدا اگر پرسشی بود مطرح کنم.بنده تعدادی از مقاله های شما را خواندم.جدا از بحث عقیده و دین و مذهب احساس کردم که شما در زمینه سیاسی به کمونیسم گرایش دارید.مثلا عقاید دینی شما و همچنین طرفداری شما از جهان وطنی از عقاید کمونیسم است....از آنجایی که بنده فکر میکنم بحث سیاسی بسی مهمتر از بحث عقیدتی باشد از این رو که به کل جامعه مربوط است و مثل مذهب عقیده شخصی نیست به این فکر افتادم که در زمینه سیاسی که البته بی ارتباط با مبحث عقیدتی هم نیست پرسش هایی را مطرح کنم.البته شما آزاد هستید که پاسخ ندهید.
به هرحال بنده پرسش ها و کمی از عقایدم را مطرح میکنم شما اگر صلاح دیدید پاسخ دهید.
1.
شما معتقد به کمونبست یا چیزی شبیه به آن هستید؟
2.
به نظر شما بهترین ایدولوژی سیاسی برای وضع حال حاظر ایران چیست؟
3.
به نظر شما تفکر"جهان وطنی" کمی پذیرشش برای مردم ما سخت نیست؟
4.
به نظر شما بهتر نیست که با توجه به روحیات و عقاید حال حاضر ملت ایران بجای جایگزینی "بی خدایی" بجای مذهب،یک آیین دیگر مثلا زرتشت که آیین آزادگی است را جایگزین کنیم که راحت تر قبول کنند و یا بجای حس اسطوره پرستی شیعی آنها ناسیونالیسم را جایگزین کنیم؟
5.
این را قبول دارید که مردم ما در حال حاظر به هیچ وجه حاظر به پذیرش عقاید کمونیستی و همانند آن نیستند؟
بنده شخصا از لحاظ فلسفی و عقیدتی با شما اختلاف چندانی ندارم.
ولی از لحاظ سیاسی تفاوت های زیادی با شما دارم.به این دلیل خواستم در این زمینه بیشتر از شما پرسش کنم و همچنین از دیگران تا خود با تجزیه و تحلیل به نتیجه ای که نسبت درست تر است برسم.
تنها نیروی پایداری،نیروی ملتها و ناسیونالیسم ملت هاست.در حال حاظر هم به نظر بنده کمونیست اوضاع مارا بهتر که نمیکند هیچ،بلکه بدتر هم میکند...
بهتر است یا جمهوری دموکرات لیبرال باشد و یا نظام پادشاهی مشروطه مدرن مانند بریتانیا.
بعضی ها میگویند دیگر بعید است پادشاهی به ایران بازگردد.(شوربختانه)
بنا بر آمار سازمان ملل متحد هم 7 کشور از 10 کشوری که دارای بهترین شرایط زندگی در دنیا هستند با حکومت پادشاهی مشروطه اداره میشوند.این نوع پادشاهی هم کاملا با پادشاهی مطلقه تفاوت دارد.
پادشاهی،نمادی است برای وحدت عوام و اقوام و همچنین صیانت از منافع بسیار کلی ملت است.اگر زمانی هم خطا کند طبق قانون مثل هر انسان دیگری باید در دادگاه از خود دفاع کند و در صورت اثبات جرم خلع شده و قدرت را به دیگری بسپارد.
متاسفانه بسیاری از عقاید شما (که همانند عقاید بنده هم هست) مخصوصا در زمینه سیاسی پذیرشش برای مردم بسیار سخت و یا حتی غیر ممکن است.
به هرحال اینها همه نظرات بنده حقیر بیسواد بود و فقط مطرح کردم که نظرات شماراهم بدانم.شاید نظرات من اشتباه باشد شایدم نه؟
از شما خواهش میکنم راهنمایی ام کنید.
ببخشید انقدر حرف زدم و سرتون را درد اوردم.
موفق و پیروز باشید.
بدرود

درودبرشما ، سپاس ازکنجکاوی و پویای شما. بهتر می دانم بدون هر گونه حاشیه روی مقدمه پردازی به پاسخ سوالات شما بپردازم.که خود این پاسخ هر مقدمه و حاشیه را در بطن خود خواهد داشت.

سوال  اول :  شما معتقد به کمونبست یا چیزی شبیه به آن هستید؟

===========================================

 قبل از پاسخ بله یا خیر ذکر توضیحی کوتاه در مورد مکتب کمونیزم را ضروری میدانم.

کمونیسم . مسلک و طریقه ٔ اشتراکی و نظام و مکتبی اجتماعی و مخالف رژیم سرمایه داری است . نخستین مرحله ٔ کمونیزم جامعه ٔ سوسیالیسم است که زمینه ٔ اقتصادی ، صنعتی ، اجتماعی و اخلاقی و ورود به مرحله ٔ کمونیزم را آماده می سازد. کمونیزم به شکل آرزو و آرمان از دوره های باستان ایجاد شده . در اجتماع ابتدایی ابزار ساده در مالکیت خصوصی نبوده و بهره کشی انسان از انسان پیدا نشده بود. در آن اجتماع ، گروههای چند تنی به طور دسته جمعی و مشترک با هم شکار می کردند وبه جمع آوری خوراک می پرداختند و در یک جا می زیستند. بعد ها این اجتماع جای خود را به جامعه ٔ بردگی داد.

تئوری کمونیزم از کتاب )جمهوریت ) افلاطون و «اوتوپی » توماس مورو و «سرزمین خورشید» کامپانلا و «مجموعه ٔ قوانین طبیعت » مورلی و «کتاب انقلاب » بابوف منشاء گرفت . در قرن 19 م . رابرت آون شکل کمونیستی بخصوصی در محیط کار خود بین کارگران برقرار کرد. در تاریخ نیز کم و بیش پیشوایانی با نظریه ٔکمابیش کمونیستی پیدا شده و خواسته اند تحول کمونیستی را حتی در اجتماع ملوک الطوایفی به وجود آورند که نمونه ٔ بارز آن را به عنوان جنبش مزدک می توان در دوره ٔ ساسانی دید. در دوران پیشرفت صنعت ، کمونیزم از شکل آرزو و آرمان به شکل علمی درآمد. کمونیزم علمی ازسال 40 قرن نوزدهم میلادی - هنگامی که مبارزات طبقاتی بین کارگران و سرمایه داران در کشورهای اروپا درگرفت - به میان آمد. مارکس و انگلز دو بنیانگذار نخستین سوسیالیسم و کمونیسم علمی هستند. آنان به همکاری هم بیانیه ٔ حزب کمونیست را منتشر کردند. کارل مارکس در کتاب «سرمایه » و انگلز در کتابهای «آنتی دورینگ » «سوسیالیسم آرمانی و سوسیالیسم علمی » و دیگر کتابها و نوشته هایشان پایه های سوسیالیسم و کمونیزم علمی را ریختند. بنابراین مارکس و انگلز پایه گذاران و لنین تکمیل کننده ٔ آن در شرایط  استقرار امپریالیسم می باشد.

سه رکن اساسی کمونیزم عبارتند از
1.
فلسفه ٔ ماتریالیسم
2.
اقتصاد
3.
جامعه شناسی

در فلسفه ٔ ماتریالیسم تکامل ماده و جهان مادی بحث می شود و تکامل آن مورد تحقیق قرار می گیرد. این قسمت از فلسفه ٔ ماتریالیسم به «ماتریالیسم فلسفی » موسوم است . تطبیق ماتریالیسم فلسفی را در جامعه «ماتریالیسم تاریخی » می نامند و هر دو را با هم «ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی » می خوانند، زیرا منطق فلسفه ٔ ماتریالیستی مبتنی بر اصول دیالکتیک می باشد. مارکس در کتاب «سرمایه » کمونیزم را «فرمانروایی حقیقی آزادی » نامیده . شعار اساسی جامعه ٔ کمونیستی «از هر کس به اندازه ٔ استعدادش و به هر کس به اندازه ٔ احتیاجش » می باشد. کمونیستها معتقدند که نظام سرمایه داری و امپریالیسم تغییر پیدا می کند و در مرحله ٔ اول جای آن را سوسیالیسم و در مرحله ٔ بعدی کمونیزم می گیرد. همگانی شدن کار، تمرکز و مالکیت مشترک وسایل و ابزار تولید پایه های مادی و ضروری برقراری سوسیالیسم است و از لحاظ اداره ٔ امور دولتی دیکتاتوری پرولتاریا را در این مرحله ضروری و اجباری می دانند. پیروان این مسلک بر آنند که در مرحله ٔکمونیزم همه گونه فرق و امتیازات طبقاتی افراد انسان از یکدیگر، از جمله امتیاز در دانش ، امتیاز بین شهر و ده و یا دهقانان و کارگران و روشنفکران جامعه ٔ سوسیالیستی هم از بین می رود.

اکنون پس بازتعرف کوتاه از کمونیزم باید عرض کنم. من تقریبا به هیچیک از اصول عقاید کمونیزم معتقدم نیستم. اولا من هیچ اعتقادی به جامعه اشتراکی که اصل اول کمونیسم است ندارم.

درنظام کمونیزم. اصل برابری و تساوی قویترین و ارزشی ترین اصل موضوعی است که من اساسا" آنرا مردود می دانم. من معتقد به عدالت اجتماعی هستم .که در آن همه آحاد جامعه دریک بستر با امکانات برابر قادر به رشد خواهند بود .و تبعیض و تفاوتی بین آحاد افراد جامعه بشری وجود نخواهد داشت . اما سهم هر فرد به نسبت اثرگذاری او در جامعه از رفاه اجتماعی مشخص خواهد گردید.

البته پذیرش حداقل حقوق فردی و اجتماعی هر فرد بعنوان یک واحد اجتماعی محترم و ضروری است . که این حداقل ها تقریبا در بیانیه حقوق بشرمشخص گردیده

صد  البته  تلاش، هوشمندی و اثر گذاری اجتماعی معین کننده رتبه هر شهروند خواهد بود .

من اصلا باور ندارم یک انسان تنبل با ضریب هوشی پایین ، سهم اجتماعی برابر با یک انسان متفکر هدایت کننده جامعه دارد . البته تکرار می کنم . فرد اول  باید همه امتیازات پایه ای اجتماعی را داشته باشد. اما بدست آوردن امتیازات بالاتر مستلزم کار، تلاش و تاثیرگذاری مثبت بر روند حرکتی روبه رشد جامعه باشد .

پس قطعا" و بدون تردید من بینش کمونیستی ندارم.

در همین بخش باید عرض کنم بحث من در حوزه جهان وطنی تفاوت های فاحشی با جامعه بی طبقه مورد نظر کمونیست دارد.

در کمونیسم یک پارچه سازی عقیدتی بیشتر مد نظر است. در حالیکه منظور من از جهان وطن . برداشتن مرزهای سیاسی و یک پارچه سازی و ایجاد ایالات متحده زمین است . به این معنی که با حفظ تمامی تجربیات فرهنگی ،اجتماعی و تاریخی جوامع گوناگون و احترام به مناسبات اجتماعی آن یک مدیریت واحد جهانی عدالت محور را شکل دهد.

البته اکنون ممکن است تصور کنید که منظور من بسیار شبیه حکومت ناجی موعد است. که صد البته اینگونه هم نیست.

این اندیشه یک عمل تخدیری را تبلیغ می کند که به آن انتظار میگویند. البته باید اذعان کنم. مصنفان این اندیشه به خوبی از نیاز بشر برای یکپارچگی با خبر بوده و با باز تعریف انحرافی و سوء ، آن را مستمسک رسیدن به امیال و اهداف خود ساخته اند به این معنا که روزی چنین روزی فراخواهد رسید . پس تا آنزمان سکوت کن و اگر استخوانهایت هم خرد شد. چه باک بالاخره ناجی خواهد آمد.

از منظرمن ناجی وجود خارجی ندارد و نجات زمانی حاصل می شود. که آحاد بشرتصمیم به ایجاد جامعه متحد جهانی بگیرد. البته با حفظ شکل فدراتیو.

 

مسلما"  تنها راه خروج از بحران یکپارچه سازی مدیریت جهانی است ، که در سخنان رفته به آن اشاره شد.

 

با ذکر این نکته ..... که صد البته منظوراز ایجاد حکومت جهان وطنی..... حکومت سلطه گرانه یک اندیشه یا یک قوم بر همه جهان مانند آنچه امروز ایالات متحده آمریکا در پی آن است نیست .

 


تعداد بازدید از این مطلب: 392
موضوعات مرتبط: , , , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








رادیو اینترنتی صدای  ایران

این وبلاگ کشکولی بزرگ است ، که همه آثار خود را در آن ریخته ام . و به همین جهت بسیار شلوغ و پر هرج و مرج است. به همین دلیل تعدادی وبلاگ تخصصی و موضوعی ایجاد کردم. که لینک شان را خواهم گذاشت.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود